رونمایی از تیزر مستند موتورسواران + فیلم مستند آوارجان، روایتی از حادثه انفجار معدن زغال‌سنگ فریدون ناصحی روی صحنه تالار وحدت لوگوی «استخوان سوز» رونمایی شد | فیلمبرداری از نیمه گذشت جایزه اسکار ایتالیا در دستان تیموتی شالامه دوبلور‌های پیشکسوت تجلیل می‌شوند تربت‌جام؛ سرزمین عرفان و آواز | نگاهی به زندگی هنری امید رحمانی، خواننده و نوازنده مقامی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ ناصر شکرایی‌راد آهنگساز درگذشت + بیوگرافی (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) بسیاری از سکانس‌های فیلم هفت بهارنارنج به زندگی واقعی علی نصیریان نزدیک است بهروز شعیبی دبیر چهل و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران شد جبلی: صداوسیما آماده تولید «پایتخت ۸» است آغاز ثبت‌نام دریافت بن خرید کتاب از نمایشگاه کتاب تهران، برای سازمان‌ها و نهاد‌ها اکران فیلم «باد در کشتزار‌های نیشکر» در سینماهای هنر و تجربه آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) نعیمه نظام‌دوست با فیلم «هرچی تو بگی» در راه سینما + پوستر آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) وقتی تئاتر آیینه رنج می‌شود | روایتی از واقعیت در نمایش زهرماری که این روز‌ها روی صحنه تماشاخانه مایان مشهد است کیانو ریوز و ساندرا بولاک در یک فیلم مهیج هم‌بازی می‌شوند
سرخط خبرها

یاکریم یا موسی کوتقی

  • کد خبر: ۱۵۲۵۹۰
  • ۰۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۷
یاکریم یا موسی کوتقی
اتوبوس پشت ترافیک ظهرگاهی گیر کرده بود و آرام آرام و متر به متر پیش می‌رفت. هواگرم شده بود و دِرمقابل راننده باز بود. یک پرنده خاکستری رنگ هراسان از در وارد شد جوری که انگار تحت تعقیب پرنده‌ای شکاری باشد.
حمید سبحانی
نویسنده حمید سبحانی

اتوبوس پشت ترافیک ظهرگاهی گیر کرده بود و آرام آرام و متر به متر پیش می‌رفت. هواگرم شده بود و دِرمقابل راننده باز بود. یک پرنده خاکستری رنگ هراسان از در وارد شد جوری که انگار تحت تعقیب پرنده‌ای شکاری باشد. خورد به یکی از پنجره‌های مقابل که بسته بود و افتاد کف اتوبوس. مردی از روی صندلی اش نیم خیز شد و گفت: یاکریم بیچاره؛ و بعد بلند شد و پرنده هراسان و زخمی را از روی زمین برداشت. پیرمردی که عقب‌تر بود گفت: موسی کوتقیه!  مرد که پرنده را توی دست گرفته بود گفت: چی؟  پیرمرد گفت: اینا یاکریم نیستند، یا موسی کوتقیه یا قمریه! قمری دور گردنش طوق داره.

مرد گفت: هرچی که هست بیچاره هم زخمی شده هم ترسیده. یک کودک لاغراندام که کوله مدرسه اش روی شانه اش بود از ته اتوبوس گفت: بس که اینا احمق اند و خنگ. زنی که گویا مادر پسرک بود دستش را کشید و گفت: بی ادب! این چه طرز حرف زدنه!  پسرک گفت: راست می‌گم دیگه! وسط خیابون می‌شینن، حواسشون نیست که ماشین میاد ممکنه زیر بگیرشون! انگار نه انگار! بچه هاشونم تالاپ و تالاپ از رو درختا میفتن پایین. مادر پسرک گفت: بسه چلچلی نکن.

راننده اتوبوس بدون اینکه به عقب نگاه کند یک بطری کوچک آب گرفت سمت مسافران و گفت: یکم به این بیچاره آب بدین حالش جا بیاد. مسافری بطری را گرفت و انگشتان یک دستش را مثل کاسه کرد و گرفت جلو نوک پرنده، مقداری آب ریخت کف دستش. پرنده بیچاره چشمانش را باز کرد و چندباری به آب نوک زد. جوانی از جایش بلند شد و گفت: بغل سرش خونی شده حیوونی!  بعداز توی کیفش یک مقدار دستمال کاغذی و چسب زخم درآورد. دستمال کاغذی‌ها را خیس کرد و روی رد خون چندباری کشید. بعد گفت: سرش رو محکم بگیرید؛ و چسب زخم را آرام چسباند روی محل زخم.

مردی که پرنده توی دستش بود گفت: نیگا یاکریم بیچاره چه قلبش تند می‌زنه. پیرمرد دوباره از جایش نیم خیز شد گفت: موسی کوتقی آقاجان! میدونی اینا سه تا برادر کوچیک بودند به اسم کریم و تقی و موسی؛ یک بار بدون اجازه مادرشان میرن بیرون بعد تقی شون گم میشه! کریمشون دعا می‌کنه یک پرنده بِشه از تو آسمون دنبال داداشش بگرده! موساهم میره که به مادرشون خبر بده. بعد از اون زمان همیشه از داداش دیگه اش می‌پرسه موسی کو تقی؟ اینه که هرجا اینا مشینن میگن موسی کوتقی پشت سرهم.

اتوبوس توی ایستگاه توقف کرد و در اتوبوس برای مسافران باز شد. پرنده توی دست مرد شروع کرد به جنب و جوش. مرد آرام دست هایش را باز کرد و پرنده پر زد و از در بیرون رفت. بعد صدایی چندبار به گوش رسید که می‌گفت: موسی کوتقی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->